۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

و نکاح زنان شوهر دار بر شما حرام است مگر آنان که (در جنگها و با حکم خدا) متصرف شده اید.نساء24 ترجمه الهی قمشه ای


در این آیه قرآن اجازه نکاح زنان شوهر دار را به عنوان غنیمت به جنگجویان سپاه اسلام می دهد. شما تصور کنید که سپاه اسلام در برابر کشوری که در آن زندگی میکنید صف آرایی کرده است. در جنگ فردی از مسلمانان زنی را اسیر میکند و دیگر برای او مهم نیست که آن زن شوهر دارد و یا نه، بچه دارد و یا نه! آن رزمنده مسلمان می تواند به حکم قرآن آن زن را به عقد خود در آورد! به همین راحتی و سادگی .

این ترجمه دقیق آیه و خود آیه است که در قرآن آمده است ( ترجمه از مهدی الهی قمشه ای که هم اکنون این ترجمه در همه خانه ها و کتاب فروشی ها موجود است) :

آیه 24 سوره نساء:

والمحصنات من النساء الا ما ملكت ايمانكم كتاب الله عليكم واحل لكم ما وراء ذلكم ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فريضه ولا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضه ان الله كان عليما حكيما

ترجمه:

و نکاح زنان شوهر دار بر شما حرام است مگر آنان که (در جنگها و با حکم خدا) متصرف شده اید، بر شماست که پیرو کتاب خدا باشید و هر زنی غیر از آنچه ذکر شد حلال است که به مال خود به طریق زناشویی بگیرید نه آنکه زنا کنید، پس چنانچه از آنها بهره مند شوید آن حق معین که مهر آنهاس به آنها بپردازید و باکی نیست بر شما که بعد از تعیین مهر هم به چیزی با هم تراضی کنید البته خدا دانا و به حقایق امور آگاه است.

و اما تفسیر المیزان در مورد این آیه :

اين واژه ، يعنى كلمه ( محصنات ) عطف است به كلمه ( امهات ) ومعناى آيه چنين مى‏شود حرام شد بر شما ازدواج با مادران و ... همچنين ازدواج با زنان شوهردار - البته مادام كه شوهر دارند - .


و بنا بر اين جمله : الا ما ملكت ايمانكم در اين مقام خواهد بود كه حكم منعى كه در محصنات بود از كنيزان محصنه بردارد ، يعنى بفرمايد زنانى كه ازدواج كرده‏اند ، و يا بگو شوهر دارند ، ازدواج با آنها حرام است به استثناى كنيزان كه در عين اينكه شوهر دارند ازدواج با آنها حلال است به اين معنا كه صاحب كنيز كه او را شوهر داده مى‏تواند بين كنيز و شوهرش حائل شود ، و در مدت استبرا نگذارد با شوهرش تماس بگيرد ، و آنگاه خودش با او همخوابگى نموده ، دوباره به شوهرش تحويل دهد ، كه سنت هم بر اين معنا وارد شده است .


و اما اينكه بعضى مفسرين گفته‏اند مراد از جمله : الا ما ملكت ايمانكم مالكيت مولى نسبت به خود برده نيست بلكه صاحب اختيارى و ملكيت همخوابگى و شهوت‏رانى از زن به وسيله نكاح و يا به وسيله مالك كنيز شدن است ، ( ساده‏تر اينكه آيه شريفه مى‏خواهد بفرمايد غير آن چهارده طايفه حلال است .


به استثناى شوهردارها كه همخوابگى با آنها حرام است ، مگر آنكه به وسيله نكاح يا ملكيت رقبه مالك ناموس آنها شده باشيد ، و بنا بر اين معنا استثناى نام برده استثناى منقطع و نظير عبارت ( به همه علما سلام كن مگر غير علما ) خواهد بود ، چون قبلا فرموده بود زنان شوهردار حرامند ، مگر آنكه به وسيله نكاح يا ملك رقبه مالك ناموس آنها باشيد و معلوم است چنين زنى داخل در عبارت زنان شوهردار نبود ، تا استثنا آنرا خارج سازد ) ( مترجم ) پس اين تفسير درست نيست به خاطر اينكه اولا بايد بگوئيم : مراد از كلمه ( محصنات ) زنان عفيفند ، نه شوهردار ، تا استثناى منقطع نشود ، كه اشكال آن را قبلا تذكر داديم ، و گفتيم زنى كه از آن چهارده طايفه نباشد ازدواجش حلال است ، چه عفيف باشد و چه نباشد ، و ثانيا اين معنا از قرآن كريم معهود و سابقه‏دار نيست ، كه عبارت ( ما ملكت ايمانكم ) را بر غير برده اطلاق كرده باشد ، در اصطلاح قرآن كريم ملك يمين به معناى برده است و بس ، نه به معناى تسلط بر شهوت رانى و امثال آن .


و همچنين تفسير ديگرى كه كرده‏اند و ذيلا از نظر خواننده مى‏گذرد درست نيست ، و آن اين است كه گفته‏اند مراد از جمله : ( ما ملكت ايمانكم ) زنان جوانى است كه شوهر كافر دارند ، ولى در جنگ اسير مسلمانان شده‏اند ، ( و آيه شريفه مى‏خواهد بفرمايد بطور كلى زن شوهردار حرام است ، الا چنين زنى كه با اينكه شوهر دارد ، از آنجا كه جزء غنائم جنگى مسلمين شده براى مسلمان تمتع از او حلال است ) ، و اين تفسير را با روايت زير تاييد كرده‏اند


ترجمة الميزان ج : 4ص :426


كه ابى سعيد خدرى گفته : اين آيه در باره اسير شدن اوطاس نازل شد ، كه مسلمانان زنان مشركين را اسير گرفتند و با اينكه در دار الحرب شوهرانى مشرك داشتند با اين همه به حكم اين آيه حلال شدند و منادى رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) ندا در داد كه هر كس كنيزى از اين زنان نصيبش شده ، اگر كنيزش حامله است با او همخوابگى نكند ، تا وضع حمل كند و آنها هم كه كنيزشان حامله نيست صبر كنند تا مدت استبرا تمام شود .


وجه نادرستى اين تفسير اين است كه عبارت ما ملكت ايمانكم مطلق است ، هم شامل اسراى جنگى شوهردار مى‏شود ، و هم شامل غير آنان ، و روايت نامبرده به خاطر اينكه سندش ضعيف است ، و قدرت آن را ندارد كه اطلاق قرآن را مقيد كند .


كتاب الله عليكم كتاب الله عليكم يعنى الزموا حكم كتاب الله ، ملازم حكم خدا شويد ، و آن حكمى كه خدا بر شما نوشته - و يا بگو واجب كرده را بگيريد ( چون كلمه عليكم - به نظر مؤلف قدس سره در اينجا اسم فعل است ، و معناى فعل امر - بگيريد - را مى‏دهد ، ) ولى مفسرين گفته‏اند كلمه كتاب در اين جمله از اين جهت به صداى بالا خوانده مى‏شود كه مفعول مطلق فعلى تقديرى و فرضى است ، و تقدير كلام كتب الله كتابا عليكم ( خدا عليه شما كتابى نوشته و تكليفى واجب كرده ) ، آنگاه فعل كتب حذف شده ، به جايش مصدر آن فعل به فاعل اضافه شده ، و اين مضاف و مضاف اليه به جاى فعل نشسته ، و بنا به گفته آنان ديگر ( عليكم ) اسم فعل نيست بهانه مفسرين در اين تفسير كه كرده‏اند اين است كه اگر كلمه ( عليكم ) اسم فعل بود بايد مى‏فرمود : عليكم كتاب الله ، ( بگيريد كتاب خدا را ) .


به ايشان اشكال كرده‏اند كه جلوتر آمدن مفعول از فعل چيز نوظهورى نيست ، ممكن است ( كتاب ) را از باب تقدم مفعول بر فعل مفعول عليكم بگيريم .


جواب داده‏اند نحويين اجازه نمى‏دهند زيرا اسم فعل در عمل كردن ضعيف است ، خيلى هنر داشته باشد طبق معمول همه افعال در مفعول مؤخر عمل كند ، و اما در مفعول مقدم نمى‏تواند عمل كند .


و احل لكم ماوراء ذلكم در اينجا اگر خداى تعالى مى‏خواست بفرمايد : غير از اين شانزده طايفه ، هر زنى ديگر براى شما حلال است ، نمى‏فرمود ( ما وراء ) چون كلمه ( ما ) مربوط به غير ذوى العقول است .


جالب است که در تفسیر ( ماله کشی) محصنات که معنی دقیقی تحت الفظی دارد و معنی دقیق آن زنان شوهر دار است را عطف به امهات گفته است! خوب چرا قرآن مثل جاهای دیگر که نوشت امهات اینجا هم ننوشت امهات؟ اصلا هم زیبایی آیه از بین نمیرفت و نیازی هم به ماله کشی نبود. ثانیا این بنابر این دیگر از کجا آمد؟ و کنیز را چگونه بر این معنی افزوده است؟ چرا اگر گفته است امهات پس یعنی زن شوهر دار مگر کنیز؟ این بنابر این به سختی زیر سوال است! و به علاوه چگونه است که آدمی را کسی صاحب می شود و به کس دیگری می دهد تا با او همخواب شود و سپس خودش او را باز می ستاند و با او همخواب می شود؟! آیا این خیلی بهتر از غنیمت بردن یک زن در جنگ است؟ یعنی اینچنین که تفسیر المیزان گفته اند رو سفیدی خریده اند؟



در تفسیر آمده است که ما ملکت ایمانهم مطلق است و... خوب همین یعنی می توان معنی اسیر شدن را هم از آن گرفت. به علاوه ادعای محض که دلیل نمی شود! چگونه می توان ادعا کرد که سند روایت ضعیف است؟ باید برای این ضعف دلیل آورد. و چرا اصلا روایت؟ چرا عطف؟ چرا پیچاندن لقمه دور دهان؟

نکته ای که در این مقوله خوب میگنجد این است که مفسران سعی در پیچاندن و گنگ و بسیار تخصصی نشان دادن واژه ها و معانی هستند تا خواننده های عام بترسند و بگویند به این سادگی ها هم نیست! و اینگونه از رد ترجمه دقیق پرهیز کنند و بر خود بقبولانند که نکاح زن شوهر دار یک معنی دیگر دارد، زدن زنان خوب است، ذوالقرنین ماجرایش به این سادگی نیست و ...اما این شیوه در اصل و به تنهایی چندان کار ساز نیست و این ترس چون از کودکی آمده است و شمشیر ارتداد بالای سر مسلمانان شناسنامه ایست کارساز میشود.